بسيار ديدهام و شنيدهام که مهاجران (والبته شخص بنده تا قبل از اين پست) مفهوم خبر را در رسانههاي استراليا مسخره ميکنند. هميشه حرف اين است که مهمترين حادثهي خبري گير کردن يک گربه روي درخت است که آتشنشاني براي نجاتش عمليات کرده يا کشته شدن يک کانگارو در جاده، البته زاد و ولد حيوانات باغوحشهاي استراليا هم سهم مهمي از اخبار اين سرزمين دارند.
دو تا تيتر خبري مهم دیروز اين بود:
1- در يک فروشگاه پيرمردي پس از اينکه به مادر يک کودک دوساله تذکر داده که فرزندش را ساکت کند و مادر توجه نکرده، زده توي گوش بچه.
2- صابخانه (که يک سازمان دولتي اجاره مسکن با قيمت کمتر به افراد خاص بوده) دختر 14 سالهاي را که تنها چند هفته قبل پدرش را از دست داده به علت پايان قرارداد يا تغيير ويژگي پرونده متقاضي (فوت پدر) از خانه بيرون کرده است.
تصورش را بکنيد که در مملکت گل و بلبل روزانه چند نفر بيدليل در گوش فرزند بيگناهي ميزنند؟ در دوران کودکي ما که همسايه حق داشت درصورت عدم توجه به اخطار اول که جر دادن توپ پلاستيکي بود خودمان را ...
يا فکر ميکنيد در تهران روزانه چند حکم تخليه صادر ميشود و چند صاحبخانه به زور قانون يا زور بازو اثاث خانه شهروندي را با افتخار وسط خيابان ميريزد؟
من ميمانم با اين سوال که اينجا خبري نبوده است که اخبار چنين لوس به نظر ميرسند يا وقتي موضوعات بسيار کوچک و پيشپا افتاده هم بدون سانسور تيتر اول رسانهها ميشوند کسي جرات نميکند دست به کار خطيرتري بزند و اين نتيجه رسانه آزاد و خبررساني شفاف است که جامعه حتي کشيده خوردن بيجاي يک کودک را هم برنميتابد.
eyval
ReplyDeleteسلام محمد جان
ReplyDeleteمن خیلی وبلاگ خوان نیستم. خیلی هم آدم عمیقی نیستم. اهل تملق و... هم نیستم.
فقط یه چیزو میدونم. الان یه دو ساعتی میشه که از اولین صفحه وبلاگت تا آخریشو نشستم خوندم. خیلی برام جالب بود. واقعا بر خلاف اینکه گفتی قلم شیوایی داری، چشمان بازی نسبت به مسائل داری.
همیشه موفق باشی،
همسایتون