در استراليا کالاي ساخت داخل، ارج و قرب ديگري دارد. عناوين Proudly Australian بر روي محصولات و Proudly Australian owned در معرفی شرکتها، گوياي اين اهميت است.
اين عزت و توجه فقط به شعار ختم نميشود، براي مثال کارخانه ملي اتومبيل سازي استراليا - Holden - صد مرتبه بدتر از ايران خودروي خودمان يک کپي کار حرفهاي است. هلدن اتومبيلهاي کارخانجات ديگر کشورها را وارد و عينا روانه بازار ميکند. تنها فعالیتش اينست که لوگوي اصلي کمپاني سازنده را برميدارد و لوگوي خودش را به جاي آن ميچسباند. اما در عمل از اتومبيلهاي توليد اين کارخانه، استقبال بيشتري نسبت به خودرو اصلي ميشود. حتي به قيمت بالاتر.
اين روايت از عرق ملي يکي از صدها حقيقت جذابي بود که من در جامعه استراليا تجربه و در بازگشت به مام ميهن اين درس را آويزه گوش کردم. به همين منظور در پروژه تهيه ابزار و ادوات مجدد براي زندگي، سعي کردم در صورت وجود محصول ساخت ايران، با خريد آن، از کالاي وطني حمايت کنم. نتيجه اين شد که در تعداد قابل توجهي از خريدها موفق شدم.
حقيقت تلخ در ارتباط با صنعت داخلي اينست که ما ايرانيان اصرار متعصبانهای بر مرغوبيت جنس خارجي داريم، تعابير: «خارجيه» يا «آمريکاييه» بعنوان يک ارزش رقابتي در معرفي محصول، نمونهی بارز اين بيگانه پرستي است. هرچند نميتوان منکر اين شد که در بعضي از موارد محصول توليد داخل از کيفيت بسيار پايينتري نسبت به نسخه خارجي برخوردار است اما نميتوان اين حقيت را نيز کتمان کرد که فرهنگ خارجي پسندِ ناپسنديدهي ما، خود عامل بسيار موثري در فقر توليد داخلي است. جالب اينجاست بزرگواري ميگفت که به خاطر ميآورد در دوران جوانياش، کالاي توليد داخل، افتخار محسوب ميشده است و به جاي اصطلاح خارجيه ميگفتند وطنيه.
اين عزت و توجه فقط به شعار ختم نميشود، براي مثال کارخانه ملي اتومبيل سازي استراليا - Holden - صد مرتبه بدتر از ايران خودروي خودمان يک کپي کار حرفهاي است. هلدن اتومبيلهاي کارخانجات ديگر کشورها را وارد و عينا روانه بازار ميکند. تنها فعالیتش اينست که لوگوي اصلي کمپاني سازنده را برميدارد و لوگوي خودش را به جاي آن ميچسباند. اما در عمل از اتومبيلهاي توليد اين کارخانه، استقبال بيشتري نسبت به خودرو اصلي ميشود. حتي به قيمت بالاتر.
اين روايت از عرق ملي يکي از صدها حقيقت جذابي بود که من در جامعه استراليا تجربه و در بازگشت به مام ميهن اين درس را آويزه گوش کردم. به همين منظور در پروژه تهيه ابزار و ادوات مجدد براي زندگي، سعي کردم در صورت وجود محصول ساخت ايران، با خريد آن، از کالاي وطني حمايت کنم. نتيجه اين شد که در تعداد قابل توجهي از خريدها موفق شدم.
حقيقت تلخ در ارتباط با صنعت داخلي اينست که ما ايرانيان اصرار متعصبانهای بر مرغوبيت جنس خارجي داريم، تعابير: «خارجيه» يا «آمريکاييه» بعنوان يک ارزش رقابتي در معرفي محصول، نمونهی بارز اين بيگانه پرستي است. هرچند نميتوان منکر اين شد که در بعضي از موارد محصول توليد داخل از کيفيت بسيار پايينتري نسبت به نسخه خارجي برخوردار است اما نميتوان اين حقيت را نيز کتمان کرد که فرهنگ خارجي پسندِ ناپسنديدهي ما، خود عامل بسيار موثري در فقر توليد داخلي است. جالب اينجاست بزرگواري ميگفت که به خاطر ميآورد در دوران جوانياش، کالاي توليد داخل، افتخار محسوب ميشده است و به جاي اصطلاح خارجيه ميگفتند وطنيه.