تهران بعد از نزديک به يکسال.
اينبار با نيت برگشتن و ماندن.
از سفر مهاجرت.
مسير فرودگاه امام تا منزل پدر در ترافِيک.
حسم به تهران مانند حسم به منزل مادربزرگ است. خانهاي خسته و خاک گرفته، با اثاثيهاي شکسته و بست خورده، فضا غرق در بوي کهنگي، اما سالها خاطره و عشق، حسم به تهران مثل حسم به مادربزرگ است. پير و فرتوت و دستاني خشک و قاچ قاچ شده که وقتي دستش را دستت ميگيري و لبش را بر صورت احساس ميکني تک تک چاکهاي پوستش را ميتواني با پوستت احساس کني. اما مانند هر مادربزرگي عاشقانه دوستش داري.
پي نوشت: اين پست حال و هواي دوم اسفند، روز بازگشتمان به ايران است. قريب 50 روز طول کشيد تا نوشته شود. اميدوارم مشغله اجازه بدهد از اين به بعد مرتب بنويسم
جای ما رو هم خالی کن
ReplyDelete