اولين بار در سيدني با مفهوم ملبورن کاپ آشنا شدم، اونروز در حالي که سهشنبه روزي مثل هميشه مسير خانه را تا کلاس زبان رانندگي ميکردم پوشش متفاوت چند جوان توجهم را جلب کرد. هر چه در مسير جلوتر ميرفتم بر انبوه مرداني افزوده ميشد که کت شلوار رسمي حتي بعضا کت دم بلند به تن داشتند و يا خانمهايي که لباس شب به تن داشتند و به نظر ميرسيد بر سر کوتاهي لباسشان از شمال و جنوب، در رقابتند، خانمهايي با کلاههايي مزين شده به پر پرندگان بر سر و آرايشي متفاوت، بر چهره.
بعدتر فهميدم ملبورن کاپ مشهورترين مسابقه اسب سواري استراليا است که همه ساله در اولين سهشنبهي نوامبر در ملبورن برگزار ميشود و اين شهر نيز به همين خاطر در آن روز تعطيل رسمي است. آن جماعت شيکپوش در سيدني هم به همين بهانه و با سر شکلي که جزئي از آئين و مسلک اين مراسم است در حال مراجعه به استاديوم بزرگ سيدني بودند تا مسابقهاي را که در ملبورن برگزار ميشد بصورت همزمان بر اسکرين بزرگ ورزشگاه ببينند و هرچند از راه دور، اما اندکي بيشتر درفضا و حال و هواي مسابقه قرار بگيرند.
بعدتر فهميدم ملبورن کاپ مشهورترين مسابقه اسب سواري استراليا است که همه ساله در اولين سهشنبهي نوامبر در ملبورن برگزار ميشود و اين شهر نيز به همين خاطر در آن روز تعطيل رسمي است. آن جماعت شيکپوش در سيدني هم به همين بهانه و با سر شکلي که جزئي از آئين و مسلک اين مراسم است در حال مراجعه به استاديوم بزرگ سيدني بودند تا مسابقهاي را که در ملبورن برگزار ميشد بصورت همزمان بر اسکرين بزرگ ورزشگاه ببينند و هرچند از راه دور، اما اندکي بيشتر درفضا و حال و هواي مسابقه قرار بگيرند.
همچنين فهميدم اين مسابقه در استراليا بسيار اهميت دارد، يعني همه آحاد جامعه را به نوعي تحت تاثير قرار ميدهد. مهمترين اثر ماندگار آن شرط بنديهايي است که بر روي اسبها ميشود و چند صد ميليون دلاري که در اين شرط بنديها جابجا ميشود. يک دوست اينجايياي يکبار ميگفت "اصلا نميشه تو ملبورن کاپ شرط بندي نکرد ولو 1 دلار". در اهميت ملبورن کاپ اينکه در آزمون دريافت حق شهروندي کشور استراليا نيز سوالاتي مرتبط با اين مسابقه پرسيده ميشود.
ناگفته نماند اين محترم شماري ملي، طبيعتا استثنائاتي هم دارد، مثلا همکار استراليايياي دارم که احساس ميکند روشنفکر است، او در مورد فرهنگ و عامه و توده در استراليا چنان حرف ميزند که بنده و دوستان دور و برم وقتي دور هم جمع ميشويم در نقد فرهنگ و جامعه ايران داد سخن ميدهيم. معتقد است ملبورن کاپ فقط "شراب است و شرط بندي و سکس"، اما وقتي مورد پرسش همکاري ديگر قرار ميگيرد که "یعني تو تا حالا ملبورن کاپ نرفتي؟ يا شرط نبستي؟" ميگويد "يکي دو بار وقتي جوان بودم رفتم!"، ياد خودم ميافتم که با اينکه در مراسم عزاداري عاشورا شرکت نميکنم و خوب هم دادسخن عليهاش ميدهم اما هيچ سالي از قيمه و شله زرد نذري بينصيب نماندهام.
اينها را گفتم که بگويم امسال ملبورن نشيني و از سر اتفاق همسايگي خانه ما با استاديومي که مسابقه مذکور هم ساله در آن برگزار ميشود بيشتر توجهم را به جرئيات اين آئين ملي جلب کرد و هر چه بيشتر دقت ميکردم تشابهات بيشتري در اين مراسم با عاشورا در مملکت خودمان ميديدم. البته تشابهاتي با يک تفاوت ماهوي، اين مراسمِ صفاست و آن مراسم عزا.
- هر دو برنامه از حضور مردم معني ميگيرد. برخلاف اکثر کارناوالها که گروه اجرا کننده دارد و مردم تنها بازديدکننده هستند.
- هر دوي آنها از حمايت غريزي توده، برخوردار است.
- در هر دو اصرار به رعايت آداب خاص پوشش (و بعضا آرايش ) وجود دارد، حتي به قيمت اينکه در پايان مراسم خانمها مجبور شوند کفش پاشنه بلند به دست، پياده خيابانهاي پر ترافيک را گز کنند.
- فرم و شمايل اجراي برنامه از قديم الايام به ارث رسيده است و هرچند بعضا تغييرات ظاهري کوچکي ميکند اما شرکتکنندگان به رعايت اصول آن متعصبند.
- براي هر دو شهر بهم ميريزد و ترافيک به وجود ميآورند.
- هر دو برنامه يکسري از مقدمه چينيها دارد که از روزهاي قبل شروع ميشود و در ظهر عاشوراي خود به اوج ميرسند و به ناگه کاملا خاموش ميشوند.
- هر دو برنامه مورد نقد بخش روشنفکر يا شبه روشنفکر جامعه است.
- اين مراسمها، برنامههاي تلويزيون را تحت تاثير قرار ميدهد و پوشش خبري عظيمي پيرامون آنها ميشود.
- در هر دو نياز به معاشرت و زندگي اجتماعي انسان، بهانهاي قوي، اما مستتر است.
No comments:
Post a Comment