Tuesday, June 9, 2009

جامانده از انتخابات

1- انتخابات به وقت محلي در استراليا پايان يافته است، بنده نيز ساعتي پيش وظيفه‌ي اجتماعي- ملي خود را بجا آوردم. نکته جالب خانمهاي بدون حجابي بودند که راي مي‌دادند، تصوير راي دادن يک زن بي حجاب در پای صندوق راي جمهوري اسلامي، جميع اضداد است. تازه زمستان است و لباسها پوشيده وگرنه در تابستان استراليا اين صحنه سينمايي‌تر هم مي‌شد.

2- نمي دونم چرا ما مي ترسيم، يا خجالت مي کشيم. دوستاني را مي‌شناسم که سخت سنگ کانديدي را به سينه مي‌زنند اما پاي راي دادن که ميرسد يواشکي مي خواهند در بروند، عجبا! تازه حاضرم قسم بخورم بخش گسترده‌اي از هموطنان به زبان اسمي مي‌آورند و در صندوق اسم ديگري مي‌اندازند. همين ميشه که نتيجه‌ي انتخابات‌ها قابل پيش بيني نيست و نظرسنجي‌ها همه اشتباه از آب در مي‌آيد. فکر مي‌کنم يکي از دلايل پنهان کردن راي‌ها، ترس است، ترس از اينکه کانديد مورد نظرت برنده نشه يا اينکه اگر هم شد بعد چهارسال قرار باشه به نيابتش توي دادگاه فک و فاميل و دوست و آشنا و در و همسايه محاکمه بشي. راي مخفي تا قبل از انتخابات را مي‌توانم بفهمم اما بعد از راي دادن را نه.

3- من به کروبي راي دادم چون کماکان معتقدم هرگونه تصميم احساسي نتيجه‌ي عکس دارد. دوستان طرفدار ايشان دلايلشان را مفصلا در اين چند هفته مکتوب کردند اما من مي خواستم راي‌ام در کنار ديگراني که به کروبي راي مي دهند - بعنوان کساني که موج سواري بلد نيستند - در تاريخ اين انتخابات ثبت شود . ما هم بخشي از ايرانيان هستيم، همانهايي که 4 سال پيش هم به معيين راي دادند.

4-به نظر مي‌رسد جماعت خفته سخت از خواب برآشفته و نتيجه اينکه، برنده دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري ميرحسين موسوي است يا بهتر بگويم با اين شور و هيجان به صلاح همه است که ايشان برنده انتخابات باشد. با فرض اين نتيجه، گروهي نگران چرخش ايشان به رويکرد بسته و انقلابي گذشته‌اش، بعد از پيروزي در انتخابات هستند اما من دلم را به اين خوش مي کنم که او نيز تغيير کرده باشد مثل خيلي‌ها، خيلي از همقطارانش، مثل محسن مخملباف، مثل عطالله مهاجراني و حتي مثل اکبر گنجي، منظورم اين نيست که ايناني که نام بردم بد بودند و سپس خوب شدند يا بالعکس، منظورم نفس تغيير است که صدالبته چيز خوبي است. براي پررنگتر شدن اين دلخوشي اين را هم لحاظ کنيد که رياست جمهوري آقاي موسوي بسيار وامدار جوانان سبز پوشي است که خواسته هايشان را شفاف و بلند به گوش ايشان رسانده‌اند: ايران آزاد، اگرچه موسوي پاسخي روشن به اين درخواست نداده است اما مي توان اميدوار بود که سکوت علامت رضاست. به هر حال اگر مسئله را با فرض تغيير پيش ببريم همانطور که اقرار به اشتباه براي ما ايرانيها بسيار سخت به نظر مي رسد براي مديران و روسا و رهبرانمان بسيار سخت تر خواهد بود.

5-به استناد نتيجه انتخابات نهم، دولت خاتمي نتوانست شعار اصلي‌اش که توسعه سياسي بود را به شعور تبديل کند اما به استناد آنچه فضاي انتخاباتي چند هفته‌ي گذشته بود من اعتقاد دارم يک گام مهم در جهت توسعه سياسي حکومت برداشته شده است. هرچند اکثرا از زبان تند و فضاي متشنج رقابت، علي‌الخصوص مناظره‌ها دلخور بودند اما من فکر مي‌کنم راه دموکراسي راه سخت و صعب‌العبوري است که تشنج هم بخشي از آن است.

1 comment:

  1. سلام.
    احوال شما؟. خیلی خوبه که از طریق وبلاگتون و فیس بوک از حالتون با خبریم. فقط خواستم بگم با تمام گفته هاتون هم عقیده ام و وقتی خوندم نوششتتون رو لذت بردم.
    شیما

    ReplyDelete