براي ماني که اصرار دارد اينجا را با اونجا مقايسه کنم.
هزينه تلفنهاي (ثابت و موبايل) کالجي که من توش کار ميکنم بالاتر از انتظار است، همين امر باعث شد از من بخواهند که بررسي کنم و راه حلي براي کاهش هزينه ارائه دهم. من هم که تنم ميخاره براي اين جور کارها و عاشق استفاده از اکسل و توليد گزارشات پارامتريکم، خيلي خوشحال شدم و با خودم گفتم اين فرصتي است که ميتونم يکي ديگر از تواناييهايم را (اعتماد به نفس رو تو کادر داريد؟) به رخشان بکشم.
آستينها را بالا زدم و تمامي سرويسدهندگان ارتباطي در استراليا و انواع خدماتشون را شناسايي کردم. بعد هم ديتاها رو ريختم تو اکسل و هم زدم و جدول کشي و زه کشي کردم و جمع کردم و فرمول نوشتم و در نهايت با سه راهحل برگشتم. گزارش به درخواست صاحب اصلي کالج که رئيس هئيت مديره است تهيه شده بود و من هم گزارش را مستقيما براي خودش فرستادم.
و اما گزارش:
من سه راهحل ارائه کردم، راهحل اول تقريبا 20%، راهحل دوم حدود 40% و راهحل سوم تا 50% هزينهها را کاهش ميداد. براي راهحل اول خيلي فسفر نسوزوندم. اصولا تابلو بود. فقط اون را توي گزارش گذاشته بودم که بگم 3 تا انتخاب داريم. براي دومي و سومي خيلي مايه گذاشتم و خيلي هم ذوق کردم براي خودم.
اما نتيجه کار دور از انتظار من بود، در کمال تعجب و خيلي سريع راهحل اول انتخاب شد. مجددا تاکيد ميکنم که آنچه انتخاب شد نياز به اين همه صرف وقت و تحقيق و گزارش نداشت.
شروع به پرس و جو از افراد درگير مسئله کردم تا بفهمم که چي شد که اينجوري شد؟
پس از تعمق فراوان در کنه ماجرا، فهميدم گزارش من خيلي پيچيده بوده و حيوونکيها از پيشنهاد اول جلوتر نتونستند بروند.
ياد طرح ديگري افتادم که چندي پيش بصورت خودسرانه براي دورههاي کوتاه مدت آيتي داده بودم. اون طرح هم به روش خودم تهيه شده بود و از اکسل فايل پارامتريک استفاده کرده بودم و شامل دستهبندي مخاطب و بررسي روشهاي تبليغات و پيشبيني هزينه تمام شده و قيمت پيشنهادي براي هر دوره و قيمت کرسهاي مشابه در بازار مي شد، 15 صفحه بود، هيچکس پاسخي بهش نداده بود.
اون موقع نتيجه گرفته بودم که تو دلشون گفتهاند: "بچه پررو برو کارتو بکن نميخواد از خودت ايده در کني." اما به استناد درسي که از گزارش "بهبود ارتباطات" گرفته بودم دوباره رفتم سراغ طرح دورههاي کوتاه مدت، خلاصه اش کردم و درخواست کردم فرصتي بدهند تا پرزنتش کنم و خوب ايندفعه بسيار استقبال شد. حدسم درست بود مشکل اون طرح هم پيچيدگیاش بود.
نشونههاي فراوان ديگهاي هم دارم که روشنگر تفاوت عمده نگاه پيچيده ما نسبت به نگاه ساده اينها به مسائل است. البته دنيا ديدگي بنده محدود به مملکت گل و بلبل و ديار کانگاروها است، نميدونم اين ساده طلبي ويژگي مردمان غرب است يا محدود به استرالياييها؟
آستينها را بالا زدم و تمامي سرويسدهندگان ارتباطي در استراليا و انواع خدماتشون را شناسايي کردم. بعد هم ديتاها رو ريختم تو اکسل و هم زدم و جدول کشي و زه کشي کردم و جمع کردم و فرمول نوشتم و در نهايت با سه راهحل برگشتم. گزارش به درخواست صاحب اصلي کالج که رئيس هئيت مديره است تهيه شده بود و من هم گزارش را مستقيما براي خودش فرستادم.
و اما گزارش:
من سه راهحل ارائه کردم، راهحل اول تقريبا 20%، راهحل دوم حدود 40% و راهحل سوم تا 50% هزينهها را کاهش ميداد. براي راهحل اول خيلي فسفر نسوزوندم. اصولا تابلو بود. فقط اون را توي گزارش گذاشته بودم که بگم 3 تا انتخاب داريم. براي دومي و سومي خيلي مايه گذاشتم و خيلي هم ذوق کردم براي خودم.
اما نتيجه کار دور از انتظار من بود، در کمال تعجب و خيلي سريع راهحل اول انتخاب شد. مجددا تاکيد ميکنم که آنچه انتخاب شد نياز به اين همه صرف وقت و تحقيق و گزارش نداشت.
شروع به پرس و جو از افراد درگير مسئله کردم تا بفهمم که چي شد که اينجوري شد؟
پس از تعمق فراوان در کنه ماجرا، فهميدم گزارش من خيلي پيچيده بوده و حيوونکيها از پيشنهاد اول جلوتر نتونستند بروند.
ياد طرح ديگري افتادم که چندي پيش بصورت خودسرانه براي دورههاي کوتاه مدت آيتي داده بودم. اون طرح هم به روش خودم تهيه شده بود و از اکسل فايل پارامتريک استفاده کرده بودم و شامل دستهبندي مخاطب و بررسي روشهاي تبليغات و پيشبيني هزينه تمام شده و قيمت پيشنهادي براي هر دوره و قيمت کرسهاي مشابه در بازار مي شد، 15 صفحه بود، هيچکس پاسخي بهش نداده بود.
اون موقع نتيجه گرفته بودم که تو دلشون گفتهاند: "بچه پررو برو کارتو بکن نميخواد از خودت ايده در کني." اما به استناد درسي که از گزارش "بهبود ارتباطات" گرفته بودم دوباره رفتم سراغ طرح دورههاي کوتاه مدت، خلاصه اش کردم و درخواست کردم فرصتي بدهند تا پرزنتش کنم و خوب ايندفعه بسيار استقبال شد. حدسم درست بود مشکل اون طرح هم پيچيدگیاش بود.
نشونههاي فراوان ديگهاي هم دارم که روشنگر تفاوت عمده نگاه پيچيده ما نسبت به نگاه ساده اينها به مسائل است. البته دنيا ديدگي بنده محدود به مملکت گل و بلبل و ديار کانگاروها است، نميدونم اين ساده طلبي ويژگي مردمان غرب است يا محدود به استرالياييها؟
این یعنی که وقتی یه گزارش واسه مدیریت تهیه میکنی ساده بنویس، مدیرا معمولا حوصله ندارن بیشتر از 2 سطر بخونن
ReplyDelete:)
ReplyDeleteآقا تو با این همه نبوغ باید میرفتی ژاپن نه ...
ReplyDelete